پـیام های تجاری در این وبسایت

مقاله امرالله صالح (جاسوس ایران) و بازی بی بی سی

فهرست

 

مقاله امرالله صالح (جاسوس ایران) و بازی بی بی سی

منبع: جمهوري سکوت 26.01.2013 شمس الله قیام

مطالب مرتبط:

توضيحات بعد از فتنه افروزی آقای امرالله صالح (قضاوت با خوانندگان)

واکنش‌ها به مقاله امرالله صالح در مورد جامعه شیعه‌ی افغانستان

کلی‌گرایی و تعمیم‌دهی مثل توجه به کلیت "شیعه"، و در عین زمان، خاص‌گرایی و تفریق بعضی گروه‌های شیعی مثل آصف محسنی از احزاب هشتگانه، ضعف اساسی این تحلیل است. یعنی، در میان شیعیان نیز، حرف اصلی آقای صالح متوجه هزاره‌ها و عبدالعلی مزاری است. و نیز، صالح به حق میلون‌ها مهاجر افغان در ایران که حق بشری فعالیت‌های سیاسی را دارند و حق دارند در مورد سرنوشت کشورشان کنش‌گر باشند، اشاره‌ مناسب ندارد و شکل‌گیری "احزاب شیعی" را بخشی از مداخله ایران می‌داند...

وبسایتفارسی بی بی سی گزارشی از یک مقاله امرالله صالح را نشر کرد که در بخش پشتوی بی بی سی منشتر شده است. عنوان گزارش این بود: "امرالله صالح: ایران از طریق گروه‌های شیعه در افغانستان دخالت می‌کند". در این گزارش آمده بود: "امرالله صالح رئیس پیشین امنیت ملی افغانستان گفته است که ایران از طریق گروه‌های شیعه در افغانستان دخالت می‌کند". این گزارش بی بی سی مبتنی بود بر مقاله امرالله صالح به زبان پشتو تحت عنوان "ایران و چالش‌های امنیت ملی افغانستان ". این گزارش سبب واکنش‌های تند شد و اما سپس بی بی سی گزارش اش را کاملا از نظر محتوایی تغییر داد.

اما کمتر کسی مقاله آقای صالح را به پشتو خوانده و دقت کرده است. بنابراین، من به تحلیل مقاله صالح می‌پردازم و این که چرا این مقاله واکنش برانگیخت، و نیز به این نکته که بی بی سی حق تغییر در گزارش‌اش را ندارد یا از کارش دفاع کند و یا از امرالله صالح معذرت بخواهد. 

مقاله امرالله صالح

مقاله صالح سه بخش مهم دارد، (1) بخش تاریخی مداخله ایران؛ (2) نقش "حوزه علمه قم" در مداخلات ایران در افغانستان؛ و (3) نقش وزارت اطلاهات و یا استخبارات ایران.

در بخش نخست امرالله صالح می‌نویسد: " با کمک و پا در میانی ایران؛ اتحاد میان این احزاب شیعه ایجاد شد که در نتیجه حزب وحدت به رهبری مزاری ساخته شد." و سپس علاوه می‌کند: "حزب آیت الله محسنی به نام حزب حرکت اسلامی که آن هم شیعه است با آن ایتلاف (ائتلاف تحت رهبری مزاری) یکجا نشد و در اواخر جهاد تصمیم گرفت که دفترش را به پاکستان انتقال دهد."

این سخن صالح این گونه است: در میان شیعه‌ها تنها هزاره‌ها با ایران پیوند دارند. همین محسنی، هرچند که شیعه است، ولی در پاکستان آمد و از حکومت برهان الدین ربانی حمایت کرد و بنابراین آدم شریف و ملی‌گرا است! از جانب دیگر، معنای غیرمستقیم اش این است که تمام آن احزاب هفت گانه پشاور، ملی‌گرا بودند. صالح می‌خواهد هم برای حکومت برهان الدین ربانی مشروعیت‌سازی کند و هم برای جنگ‌های غرب کابل بر علیه هزاره‌ها. بدون شک این نوع تحلیل اشکال دارد. 

سپس می‌نویسد: "بعد از قتل عبدالعلی مزاری، رهبر حزب وحدت به دست طالبان، در پالیسی ایران تغییر آمد و از سال 1996 تا 11 دسامبر 2001، ایران نظامیان جبهه متحد ضد طالبان را کمک و حمایت می‌کرد".

اقای صالح توصیح نمی‌دهد که چرا بعد از قتل مزاری، در پالیسی ایران تغییر آمد؟  اما سه نکته را می‌خواهد مطرح کند: اول، ایران قبل از 1996 برهان الدین ربانی و احمدشاه مسعود را کمک نمی‌کرد که به وضوح نادرست است. حمله بر حزب وحدت در غرب کابل با هماهنگی سیاسی-دیپلوماتیک با ایران انجام گرفت و حزب وحدت در محاصره و تحریم قرار داشت. دوم، این گونه صالح می‌خواهد بگوید که عبدالعلی مزاری، هم مشکل اصلی مساله افغانستان بود و هم مهره اصلی ایران در افغانستان بود. این ادعا هم به وضوح نادرست و جانب‌دارانه  است؛ در میان رهبران آن روز افغانستان، مزاری تقریبا تنها کسی بود که تفکر سیاسی داشت و مشکل افغانستان را درست مطرح می‌کرد (کافی است به سخنرانی‌های این رهبران به صورت مقایسه‌ای دقت کنیم)؛ و همین طور این کسانی دیگر بودند که پیوند محکم با ایران داشتند. سوم، چه دلیلی وجود داشت که بعد از قتل مزاری کمک‌های ایران به جبهه متحد گسیل شد؟ هیچ دلیلی. کمک‌های ایران قبل از قتل مزاری به آقای ربانی و یارانش اختصاص داشت.

بخش دوم به فعالیت‌های "حوزه علمیه قم" می‌پردازد. صالح می‌گوید که حوزه قم، یک حوزه سیاسی-مذهبی است که از "اقلیت شیعه" به صورت "نرم و سیاسی" حمایت می‌کند و فراخ دامن شدن مراسم عاشورا از جمله فعالیت‌های حوزه قم می‌باشد. این تحلیل می‌تواند درست باشد. فراخ‌دامن شدن مراسم عاشورا، قبل از هرچیزی تهدیدی برای خود شیعه‌های افغانستان است. اما رابطه دقیق آن با امنیت ملی توضیح داده نشده است و این می‌تواند سبب سوتفاهم‌های فراوانی باشد.

بخش سوم در مورد فعالیت‌های واستخبارات ایران صالح می گوید که ایران هم با حکومت همکاری می کند و هم اپوزیسیون سیاسی حکومت را حمایت می کند و هم به "گروه‌های شیعی" کمک می‌کند. در این بخش صالح می گوید که ایران سیاست چندگانه دارد که حمایت از گروه های شیعه و یا نفوذ از طریق گروه های شیعه، بخشی از آن است. این تحلیل صالح درست است که ایران سیاست‌های چندگانه دارد، اما رابطه سیاست‌های چندگانه ایران با "شیعه"ها از نظر اهممت در تحلیل امنیت ملی ناروشن است.  صالح می گوید که سیاست های سخت‌گیرانه طالبان بر شیعیان در افغانستان به این خاطر بود که ایران در سیاست خود تغییر بیاورد. این سخن صالح به دو دلیل نادرست است: اول، طالبان مربوط به جریان بنیادگرایی اسلامی و جریان سلفی‌یسم است و این جریان در سراسر "جهان اسلام" با شیعه‌ها سخت‌گیر اند. دوم، پیش‌تر صالح گفته بود که بعد از قتل مزاری، سیاست های ایران تغییر کرد و ایران کمک‌هایش را به جبهه متحد گسیل می‌داشت (در حالی که  پیش  1996 نیز کمک‌ ایران به مزاری نمی‌رسید و به حکومت ربانی می‌رسید)، پس چه دلیلی وجود داشت که طالبان بر شیعه‌ها فشار بیاورد تا ایران پالیسی خود را تغییر بدهد؟

 

مشکلات مقاله امرالله صالح

یکی از دلایل واکنش‌ها و انتقادات این است که توقع از امرالله صالح بالا است و فرض من این است که آقای صالح انگیزه‌ی بدی ندارد و بدخواه کسی و یا گروهی نیست، بلکه او در کارش کم دقتی کرده و تحت تاثیر علایق اش قرار گرفته است. ظاهرا، مشکل اساسی مقاله صالح جانب دارانه بودن آن است. در این تحلیل از رابطه جمعیت اسلامی با ایران، از رابطه گلبدین حکمت یار با ایران اصلا حرفی به میان نیامده است. کلی‌گرایی و تعمیم‌دهی مثل توجه به کلیت "شیعه"، و در عین زمان، خاص‌گرایی و تفریق بعضی گروه‌های شیعی مثل آصف محسنی از احزاب هشتگانه، ضعف اساسی این تحلیل است. یعنی، در میان شیعیان نیز، حرف اصلی آقای صالح متوجه هزاره‌ها و عبدالعلی مزاری است. و نیز، صالح به حق میلون‌ها مهاجر افغان در ایران که حق بشری فعالیت‌های سیاسی را دارند و حق دارند در مورد سرنوشت کشورشان کنش‌گر باشند، اشاره‌ مناسب ندارد و شکل‌گیری "احزاب شیعی" را بخشی از مداخله ایران می‌داند.

در بخش مداخلات فرهنگی ایران که تحت نام حمایت‌های "نرم و سیاسی" ذکر شده است، از نفوذ ایران در میان "غیرشیعان" اصلا نام گرفته نشده است. در این تحلیل از تلویزیون نور که از آقای برهان الدین ربانی است و توسط ایران اکمال می‌شود اصلا اسمی ذکر نشده است. در این تحلیل از مدرسه آقای محسنی و تلویزیون تمدن اصلا نامی نیامده است. قبلا، در بخش تاریخی مقاله خود نیز، آقای محسنی را تبرئه کرده بود. منتقدین به این باور است که چون آقای محسنی متحد احمدشاه مسعود برضد عبدالعلی مزاری بود. باز هم در بخش تاریخی، حمایت‌های ایران قبل از 1996 از ربانی را کتمان کرده است.

در تحلیل آقای صالح، از نارضایتی‌های که در میان هزاره‌ها در مورد ایران وجود دارد، سخنی به میان نیامده است؛ و بالاخره از انتقادهای شدیدی که در میان هزاره/شیعه‌ها از سیاست‌های ایران در اوج رسیده است، اصلا حرفی به میان نیامده است. در مقاله صالح در بخش پاکستان نیز، به نفوذ عربستان و پاکستان از طریق گروه هفتگانه سخنی نگفته است. در حالی که شیعه‌ها در ایران، به استثنای محسنی، دست به تشکیل "دولت در تبعید" را نزدند، این گروه هفتگانه پشاور و سایر گروه‌های همکار شان بودند که به صورت غیر دموکراتیک به تشکیل "دولت در تبیعد" دست زدند و سبب خون‌ریزی‌های بعدی و گسترش نفوذ پاکستان، ایران و عربستان، القاعده و ظهور طالبان در افغانستان شدند.

انتظار می‌رود صالح تحلیل متفاوت و جدیدی ارائه کند. بخش عظیمی از مقاله صالح، داستان‌های بی‌فایده‌ای اند که هر کسی می‌تواند در مقدمه یک کتاب در مورد مسایل خاورمیانه پیدا کند. تفاوت اینجا است که آقای صالح بخش افغانستان را با بی‌دقتی نوشته است. علاقه‌ای که به صالح موجود است، توقعات از او را بالا برده است.

 

بازی بی بی سی و تغییر در گزارش

اما گزارشی را که بی بی سی از مقاله آقای صالح به زبان فارسی نشر کرد، سبب واکنش‌های فراوان در فضای مجازی مثل شبکه اجتماعی فیس بوک در میان فعالین و روشنفکران و نویسندگان افغانستان شد. حتا حاج محمد محقق در فیس بوک خود نوشت: "متأسفم كه آقاى صالح در موقع نوشتن اين مقاله فراموش كرده كه او براى فعلاً رهبر يك جريان سياسى بنام روند سبز است نه يك چريك بالاى كوه تلويزيون". واکنش‌ها نشان داد که "هزاره"ها حاضر نیستند تحت هیچ نامی، مثل گذشته، "ستون پنجم دشمن" معرفی شوند و بار سنگین اتهامات دیگران را در تاریخ حمل کنند و یا به ناحق افکار عمومی و سنی‌ها و پشتون‌ها بر علیه آن‌ها بسیج شود. این نکته‌ای است که صالح باید آن را جدی می‌گرفت؛ چون رابطه مستقیم با امنیت هزاره‌ها دارد. به هرحال، Top of Form

این واکنش‌ها سبب شد که امرالله صالح، ادعا کند که مقاله اش تحریف شده است یا از آن گزارش تحریفی ساخته شده است. به این اساس ممکن از بی بی سی خواسته باشد که گزارش اش را ملایم و اصلاح کند.

چندین ساعت پس از نشر، بی بی سی گزارش اش را "اصلاح" کرد و عنوان آن را این گونه نوشت: " ایران در افغانستان مداخله می کند"، در حالی که قبلا بود: "ایران از طریق گروه‌های شیعه در افغانستان دخالت می‌کند".  ولی بی بی سی تنها عنوان گزارش را تغییر نداد، بلکه گزارش را از نظر محتوایی تغییر داد. این کار بی بی سی غیرقابل توجیه است. بی بی سی اگر گزارش را به صورت تحریف آمیز نشر کرده باید از امرالله صالح عمومی معذرت بخواهد و اگر گزارش را درست نشر کرده است، باید از کار خود دفاع کند. هیچ راه دیگری وجود دارد. بی بی سی صلاحیت تغییر گزارش بعد از چندین ساعت را ندارد. چون تغییر محتوایی گزارش به معنای فریبکاری با خوانندگان است. تمام واکنش‌ها و جنجال امروز، از گزاش فارسی بی بی سی نشات گرفته است، بنابراین،  بی بی سی مسوولیت دارد. این طور نمی شود که یک رسانه بیاید یک حادثه اجتماعی را خلق کند بعد ساده بدون مسوولیت گزارش اش را بدون توضیح به خوانندگان، تغییر محتوایی بدهد. دست بُرد زدن بدون توضیح به گزارش بعد از خلق حادثه، در واقع نوعی توطئه است.

 

 

صفحه نخست  

سفارت و کنسول  

اطـلاعــیه  

سـیاسـت

مـقـالات  

عـلمی و فـرهـنگی  

عکس و ويديـو  

خـدمات تـلـفـن ارزان  

پیام های تـجاری شـما  

آرشـیو مـطالب  

ارسال مـطالب  

تـذکـر استفاده از سـايت  

در باره مـا  

ارتـباط با مـا  

پيــوند هـا