پـیام های تجاری در این وبسایت

واکنش‌ها به مقاله امرالله صالح در مورد جامعه شیعه‌ی افغانستان

فهرست

 

واکنش‌ها به مقاله امرالله صالحدر مورد جامعه شیعه‌ی افغانستان

گردآورنده: جمهوری سکوت 25. 01. 2013

مطالب مرتبط:

توضيحات بعد از فتنه افروزی آقای امرالله صالح (قضاوت با خوانندگان)

مقاله امرالله صالح (جاسوس ایران) و بازی بی بی سی

از سیاستمداران نسل جوان بخصوص اقای صالح که سالها در گنجینه اسرار دولت خفته اند و بسیار اموخته اند انتظار بر این است که با ادبیات قوم گرایانه به گرایش های قوم گرایانه یا مذهبی دامن نزنند و بجای استفاده از ادرس های بزرگ اگر اطلاع دارند نام افرادی را ببرند که نوکر منافع بیگانه اند. "گروه های شیعی" که در نوشته ایشان امده به افراد و اشخاص اطلاق نمی شود و خود ایشان حتما می داند که در میان شیعیان چند گروه سیاسی است و اگر گروهای سیاسی بگوئیم کاری را به همه تعمیم داده ایم...

امرالله صالح در بخش پشتوی بی بی سی مقاله‌ای را نشر کرده است و در آن مدعی شده است که ایران از طریق "شیعه"ها در افغانستان مداخله می‌کند. معنای این سخن این است که شیعه‌ها به موازات آن هزاره‌ها تهدیدی برای امنیت ملی کشور است. مقاله امرالله صالح به یاد آن استراتژی کهنه‌ای می‌اندازد که در آن یک هویت قومی-مذهبی مشخص همواره به عنوان "ستون پنجم دشمن" معرفی می‌شد. منطق "صاحب خانه" بودن در تاریخ افغانستان و بسیاری از کشورهای منطقه، به گونه‌ای است که اگر بخواهید خود را "صاحب خانه" معرفی کنید، یک "دیگری" را بایستی ستون پنجم دشمن در "خانه" معرفی کنید تا این "حق مشروع" همیشه برای "صاحب خانه" محفوظ باشد که هر وقتی خواست بر سر آن "ستون پنجمی" بزند و نمره بگیرد. روی دیگر سکه آن است که این گونه خود را "صاحب خانه"ترین معرفی کند. صالح هم تلاش دارد خود را به جرگه "صاحبان خانه" وصل کند و در شناسایی و کشف "ستون پنجم دشمن"، "نمره" بگیرد. اما فکر نکنم مردم این قدر کودن باشند که این پولمیک‌ها را نشناسند. از طرفی، با توجه به ذهنیت ریشه‌دار تاریخی در مورد مسایل هویتی و کلیشه‌های مترتب بر آن، و نیز تجارب تاریخی برخواسته از آن، و همین گونه ترس‌های تاریخی شده، نظریات صالح را پیش از پیش قابل تامل کرده و ذهن و روان را ‌به غار سیاه گذشته باز می‌گرداند. و اکنش‌های فیس‌بوکی به سخنان صالح این واقعیت را نشان می‌دهد که در ذیل می‌آیند.

 واحد اساسی در تحلیل صالح، "هویت" است، یعنی "شیعه" و "شیعه‌ها" به موازات آن ‌"هزاره‌ها"، و نه گروه و افراد سیاسی.  در واقع، این یعنی تحلیل‌های ساده لوحانه بر اساس پیش‌فرض‌های از قبل تعیین شده و کلیشه‌ی "ستون پنجم" و تیوری توطئه! و اما این بدترین نوع تحلیل در حوزه‌ی عمومی است. اصلا رابطه وثیقی میان این واحد خاص تحلیلی صالح و امنیت ملی نمی‌بینم. بجای آن، رابطه میان بنیادگرایی سنی و شیعه و حمایت کشورهای منطقه از این جریان‌ها، و امنیت ملی می‌بینم. باز هم، تهدید‌های بنیادگرایی شیعه و سنی، متفاوت از تهدیت مداخلات بر اساس عوامل نفوذی است. صالح به عراق اشاره می‌کند، مگر آیا همه "شیعه"ها در عراق ستون پنجم دشمن بنام ایران بودند؟ در افغانستان؛ آیا همه "شیعه"ها ستون پنجم دشمن اند؟ مگر بیشترین و شدیدترین انتقادها از دخالت ایران، از سوی "شیعه"های افغانستان و گروه‌های سیاسی "شیعه" مطرح نمی‌شود؟ مزاری برای چه گفت "شعارها مذهبی است و اما عملکردها نژادی"؟ صالح نسبت به این واقعیت‌ها چشم بسته است. واقعیت این است که از دهه نود تا به حال، در بازی‌های سیاسی آنچه را صالح "ستون پنجم (شیعه‌ها)" می‌خواند قربانی معاملات سیاسی ایران در داخل افغانستان، و بیرون از افغانستان اند. در دهه نود این ایرانی‌ها بودند که از احمد شاه مسعود حمایت کردند و از زمین و هوا بر غرب کابل حمله شد که در تاریخ افغانستان بعد از عبدالرحمان، بی‌سابقه است. ایرانی‌ها کاملا بر اساس گفتمان نژادپرستانه از احمدشاه مسعود حمایت کردند و هنوز تمایل ایرانی‌ها در این خط قابل تشخیص است. و غیره. در سوی دیگر، مگر همه سنی‌ها عامل عربستان سعودی و این و آن هستند؟ مگر همه سنی‌ها خطر باالقوه امنیت ملی کشور می‌باشند؟ واضح است که: نه. تحلیل‌های کلی‌گرایانه و بر اساس کلیشه‌های سیاسی و تیوری توطئه‌ آقای صالح در نوع خود ترسناک‌ترین تحلیل‌ است. چون به صورت تاریخی یک نگاه نادرست نسبت به هزاره‌ها و شیعه‌ها در جامعه محافظه کار سنی وجود دارد، و تحلیل‌های از نوع تحلیل صالح این نگاه را تقویت می‌کند و مستقیم هزاره‌ها را آسیب پذیر می‌سازد. هرچند که تحلیل‌های صالح بیشتر ترجمه‌ای و بدون مراجع معتبر است که معمولا بر داستان‌های پری پشت کوه قاف در ادبیات خاورمیانه‌شناسی جدید تکیه دارد و صالح از آن جهت پولمیک سیاسی استفاده می‌کند.

 آنچه روشن است ما می‌دانیم که ایران و پاکستان و عربستان مداخله می‌کنند، اما گذشت زمان نشان داده که مداخلات ایران  خیلی فراتر از حد و حدود "اقلیت شیعه" یا "جامعه شیعه" در افغانستان بوده و هست و خواهد بود. آنانی که در وزارت اطلاعات ایران و یا سپاه پاسدار هستند این قدر عقل دارند که بُرد و میدان استراتژیک شان را برای مداخله چگونه و در چند سطح انتخاب کنند؛ چنانچه تجارب گذشته این را ثابت می‌کند. در دهه نود هم مسابقه‌ای کاذب میان جرگه ستون پنجی‌ها (جمعیت اسلامی، حزب اسلامی، حرکت اسلامی و غیره) جهت شناسایی "ستون پنجم" برای مشروعیت شان شکل گرفت که نتیجه اش را دیدیم. در آن زمان حزب وحدت و جنبش ملی را احمد شاه مسعود "ستون پنجم" معرفی می‌کرد. صالح، عین سیاست را دنبال می‌کند و می‌خواهد افکار پشتون‌ها را بر علیه -مشخص-- هزاره‌ها بسیج کند. اما تحلیل مداخلات ایران در افغانستان، کمی پیچیده‌تر از ادبیات خاورمیانه‌شناسی سال‌های پسین است و در قالب تحلیل‌های هدف‌دار نمی‌توان صورت مساله را پاک کرد. لازم نیست وارد جزئیات شوم و احتمالا صالح بیشتر و بهتر از هر کسی این را می‌داند. تحلیل واقع‌بینانه مداخلات همسایه‌ها چیزی متفاوت از نمره گرفتن در جرگه گفتمانی خاص و پولمیک‌‌های سیاسی است؛ تازه کسی هم دست به یخن صالح و هم‌فکران و هم‌کیشان‌اش نشده است که قبل از قبل "متهم‌سازی" می‌کند تا خودی‌ها را تبرئه کرده باشد. صالح یا تحلیل نکند، یا اگر کرد، درست و با شهامت مطابق امر واقع تحلیل کند. تازه من به یادم هست که هنوز به نقد وحید مژده پاسخ نداده است؛ حتا از مشوره‌ی این طالبانیست برجسته نیاموخته است. امیداریم روابط اجتماعی-سیاسی در افغانستان متاثر از این "تحلیل"ها نشود.

 

اما مقاله صالح سبب واکنش‌های تند در شبکه اجتماعی فیس بوک شد. به بعضی این واکنش‌ها توجه کنید:

 

شاه حسین مرتضوی، معاون مدیر مسوول روزنامه هشت صبح چنین نوشت:

"اقای امرالله صالح در مقاله‌ای برای بی بی سی نوشته است: ایران از طریق گروه‌های شیعه در افغانستان دخالت می‌کند. هر چند که ایران در برخی لایه‌های سیاسی جامعه شیعه نفوذ سیاسی و مذهبی دارد، اما نفوذ ایران فراتر از یک مذهب بوده ودر میان تمام اقوام افغانستان رد پای ایران دیده می‌شود. در کابل، مولوی مفلح مراسم روز قدس را بر گزار می‌کند و در شمال اقای عطا جاده‌ای را بنام جا سوس‌های سپاه پاسداران ایران نام گذاری می‌نماید. صدای ولایت فقیه امروز از زبان مولوی عمر، حاج فرید، وحید مژده و احمد شا احمدزی رساتر به گوش می‌رسد. اقای صالح بهتر است بصورت واضح از جریان‌های وابسته به ایران نام می‌برد و از کلی‌گویی پرهیز می‌کرد. به نظر می‌رسد که این نوشته‌ای اقای صالح به معنای پایان دوستی وهم پیمانی با محمد محقق نیز خوا هد بود."

 

سخیداد هاتف نویسنده و پژوهشگر افغان مقیم امریکا چنین نوشت:

"امرالله صالح، که چندی در نقاب ملی اندیشی رخ می نمود و از گفتارش بوی عقلانیت سیاسی می آمد، سر انجام حوصله از کف نهاد. دیگرش توان پرهیز نبود. مقاله یی نوشت برای بخش پشتوی بی بی سی و در آن کوشید هزاره ها را مزدوران دولت ایران نشان دهد. ظاهرا خصومت با هزاره ها جاذبه یی دارد که به این زودی ها ازش عبور نمی توان کرد. آقای صالح علاقه یی به دیدن و بیان این واقعیت ندارد که بیزاری جامعه ی هزاره و نسل جوان اش از جمهوری اسلامی ایران قصه ی هر کوی و بازاری است امروز. ایشان از مزدوران واقعی جمهوری اسلامی ایران حتا نامی هم نمی برد. چرا؟ برای این که با بزرگان این جریان ها در بزم عشرت سیاسی می نشیند و نمی خواهد گرد ملالی بر خاطر شان بنشاند.

در نوبت بعد، امیدواریم آقای صالح مقاله یی به زبان اردو بنویسد (مترجم ما فراهم می کنیم) و برای روزنامه های بلوچستان پاکستان بفرستد و در آن نشان بدهد که هزاره های پاکستان چه پیوندهای وحشتناکی با دولت شیعی عراق دارند.

البته آدم عاقل می داند که بیشتر مخاطبان بخش پشتوی بی بی سی تا حالا فکر می کردند که حکومت ایران دشمن خونی هزاره ها است. از این پس به مدد مقاله ی روشنگر آقای صالح متوجه می شوند که قضیه از چه قرار است. این از مساله ی پشتو بودن مقاله ی ایشان. اما اگر بپرسید که جانم به قربانت ولی حالا چرا، پاسخ این است که... پاسخ این است که... خوب، پاسخ این است که تا کجا پرهیز؟ تا کی روی نهان کردن؟ از این بابت البته باید از آقای صالح باید متشکر بود. توهمات ما را بر طرف کرد. همین خود من به دوستانم می گفتم که به آقای صالح رای بدهیم. می گفتند او که خود را نامزد چیزی نکرده. می گفتم باید راضی اش کنیم که این دفعه نامزد ریاست جمهوری شود. اصلا من و چند میلیون آدم احساساتی باید کمتر عاشق شویم. خدا بیامرز سعدی گفته بود "...چون مور با دانه های عمل صالح به سوراخ گور درآیید". حالا عمل صالح هم که گنده بر آمده و بو می دهد."

 

خلیل پژواک فعال اجتماعی در فیس بوک خود این گونه نوشت:

"آقاي صالح عجب كشفي كرده، دمش گرم. هرچند كه كشف نيست و آتش است ...

خوب بود اگركمي درمورد حمايت ايران از تاجك ها، نامگذاري يك خيابان به نام مسعود، ونامگذاري يك سرك درمزار به نام خميني هم ياد مي كرد.  خوب بود اين را نيز به خاطر مي آورد كه مزاري درطي سالهاي رهبري هزاره ها، حتا قادر نشد وسايل يك استيشن راديو را از ايران بياورد، چه رسد به كمك هاي بي قيد وشرط اين كشور به حزب وحدت كه تصور مي كنم آقاي صالح از باب شوخي گفته اند و خداكند كه اين حرف جدي شان نباشد. هيچ كس منكر دخالت ايران نيست. اما اين دخالت ازسويي حلقه ائتلاف جناب صالح (حزب اقتدارملي و حركت اسلامي به رهبري كاظمي و انوري) و آقاي محسني ( پشتون و هم پيمان كرزي)، صورت مي گيرد. به هرحال، آقاي صالح خوب بود اگر ميان دكمه هاي كامپيوتر و تفنگ تفاوتي قايل مي شد. به اين معنا كه به هدف بايك چشم شليك نمي كرد."

 

قیوم سروش، دانشجوی افغان از آسیای میانه چنین نوشت:

"حق با امرالله صالح است. ایرانیان سال‌هاست که شبکه‌های نفوذ در افغانستان دارد. امرالله اما فقط پروژه‌یی میلیون دالری خاطره‌های پروژه‌های تومانی را از خاطرش پاک کرده است. تا نخستین روزهایی که ماموران سیاه با بسته‌های میلیون دالر خدمت ایشان و دوستانش رسید، سپاه پاسداران ایران عملا‍ً در جبهه‌ی امرالله حضور داشتند. گری شرون، نویسینده کتاب ماموریت سقوط می‌نویسد: «هم چنین روشن شد که سپاه پاسداران انقلاب ایران یک تیم دیده بان دو نفره داشت که همراه با انتلاف شمال به جبهه کابل اعزام شده بود، و فهیم می خواست که ایرانیان، دست‌کم در آغاز کار، متوجه حضور پرسنل امریکایی نشوند. (گری شرون، مترجم اسد الله شفایی؛ «ماموریت سقوط»؛ ص 67). گری شرون همچنان از مسعود نقل قول می‌کند که «تنها کمک‌‌های را از ایران دریافت می کند و برای تجهیزات و مهماتی که روس‌ها می فرستد،‌ باید پول نقد پرداخت کند.» (همان ص 42) درست در همین زمان، کسانی که متهم به شبکه‌ی نفوذی بودن هستند، در سخت‌ترین روزهایش به سر می‌برند که نه نان برای خوردن دارد و نه هم مرزی برای فرار. بابه مزاری در همین روزها است که می‌گوید: «در افغانستان شعارها مذهبی اما عملکردها نژادیست.» به امرالله که ارباب دالری اش خاطر ارباب تومانی‌اش را پاک کرده است، برسانید که مردم اما هنوز خاطره‌یی آن روزها را فراموش نکرده‌اند."

 

علی هزاره فیلم ساز معروف افغان در فیس بوک خود این گونه نوشت:

"به يادم مانده دويدن‌هاى صالح را در غرب كابل كه تلاش مي‌كرد در بين هزاره ها جاى پا باز كند، امروز سخنانش بوى ديگرى مي‌ دهد. تنها اخطارم به صالح اينست كه از ريسمان پوسيده اى كه شوراى نظار بالا رفت بالا نرود. اگر هزاره‌ها اعتمادش را به تاجيك از دست بدهند، شما بار ديگر بازنده بازي هاى سياسى خواهيد بود. متاسفانه گويا ايشان به پختگى لازم براى عمل كرد در شرايط ويژه نرسيده و ابراز اينگونه ديدگاه‌ها نشان مي‌دهد كه چهره قابل اعتمادى براى همپيمانى نيست. براى كرديت گرفتن از غرب نياز نيست كه ديگران را قربانى اتهام كرد. آقاى صالح فكر مي‌كند چون سال‌ها بر چوكى رياست امنيت ملى تكيه زده بود، حالا هر حرفي بزند ديگران آن را باور مي‌كنند. نه آقاى صالح! شما خيز بسيار بلندى زدىد، احتياط كن خشتك را پاره نكنىد..."

 

محمد قاسم وفایی زاده، نویسنده و پژوهشگر افغان مقیم جاپان در فیس بوک خود این گونه نوشت:

"امر الله صالح اخیراٌ در مطلبی به زبان پشتو که در وب سایت بخش پشتوی بی بی سی نشر شده، مدعی شده که ایران از طریق گروه های شیعی در افغانستان مداخله می کند. چنین کلی بافی ونا صواب گویی و تعمیم دادن رابطه فرد یا افرادی در میان علما یا سیاست مداران شیعه در افغانستان با ایران به همه جامعه سیاسی شیعه ازفردی مثل اقای صالح، بعنوان یک سیاست مدار جوان و با استعداد و صاحب فهم و درک، بعید است.

اما اگر نیک نظر کنیم این نوع موضع گیری و اظهارات اقای صالح در حقیقت رابطه ای مستقیم با وضعیت دشوار سیاسیی دارد که وی با ان رو بروست. اقای صالح نیک می داند که برای سیاست مداری مثل ایشان که مقامی در دولت ندارد ودر میان مردم با توجه به بنیاد های قومی سیاست در افغانستان، بخصوص در میان تاجک ها با سیاست مداران کهنه کاری روبروست که مجال و میدان کمتری برای ایشان باقی می گذارد تا خود را بعنوان یک رهبر سیاسی در عرصه سیاست افغانستان مطرح نماید. و اقای صالح این را نیز حتما می داند که برای غلبه بر همه موانع موجود بر سر راهش خریدن اعتماد غرب و بخصوص امریکایی ها برایش حیاتی و ضروری است. ایشان در طول چند سال گذشته با سفر های مکرری که به غرب داشت تلاش نمود تا با استفاده از همه داشته های چنته اطلاعاتی اش، خود را فردی قابل اعتماد و سیاست مداری توانمند برای غربی ها ثابت کند اما ظاهرا کمپاین ایشان بخاطر انتقاد از پاکستان راه بجای نبرد. اما حالا به نظر می رسد اقای صالح انتقاد از ایران و در کنار ان از گروه های شیعی در افغانستان را در این راه موثر تر یافته و بر ان تمرکز نموده است. هرچند این سیاست اقای صالح با توجه به خصومت غرب و ایران از یک سو و از سوی دیگر اسیب پذیری گروه های شیعی در افغانستان تنها بدلیل شیعه بودن، حد اقل در زمان حاضر و برای قد کشیدن در میدان سیاسی پر تب و تاب قبل از انتخابات آتی ممکن کار امد و در عین حال هوشمندانه تلقی شود؛ اما متهم ساختن و بر قومی و گروهی تاختن هرگز پایه محکمی را برای صعود یک سیاستمدار فراهم نمی اورد. بقول شاعر:

به حیلت ان توانی خورد ازین راه

کز ان طبل دریده خورد روباره

بهتر است اقای صالح کمی با دقت بنویسد و حرف بزند و واقعیت های تاریخی و عینی را چنان عجولانه و بی باکانه نادیده نگیرد. ایشان چون همیشه یار و همسنگر احمد شاه مسعود بوده حتما می دانند و بیاد دارند که هر چند مسعود تلاش می نمود تا از جایگاهی که در میان سیاستمداران فرانسه داشت استفاده اعظمی نماید و راهی را بسوی غرب باز نگه دارد اما در واقع او متحد اصلی ایران و روسیه و هند بود و این ایران بود که طیاره های پر از پول و اسلحه را برایش می فرستاد. در حالیکه گروه های شیعه و هزاره های متهم به نوکری ایران، نه سهمی از این سخاوت های همسایه غربی داشتند و نه هم رابطه عاطفی و نزدیک با رهبران ایران مثل مسعود و ربانی و سایر سیاستمداران تاجک. بر عکس ایران شدید ترین ضربات را به جامعه شیعه و گروه های سیاسی شیعه وارد ساخت. از اول انقلاب اسلامی که شیعه ها تحت رهبری ایت الله بهشتی مناطق مرکزی را ازاد نمودند و بر خلاف رهبران که در پیشاور خوابیده بودند مرکزیت شان در داخل کشور و در مناظق ازاد شده ایجاد نمودند، خصومت ایران با شیعه ها شدت گرفت. در انزمان ایران بدلیل مخالفت ایت الله بهشتی با نظریه لایت فقیه و رابطه اش با حوزه نجف، تلاش های فراگیری را برای از هم پاشاندن این هسته جهاد و مقاومت اغاز نمود. زمانی که حزب وحدت تشکیل شد، نیز ایران نه تنها هیچ حمایتی از گروه های شیعه نکرد بلکه همسو با دوستان اقای امر الله صالح برای تجزیه حزب وحدت تلاش نمود که لازم نمی دانم انرا برای ایشان گوش زد کنم زیرا ایشان همیشه در کار استخبارات بوده اند و بیشتر از من از جزئیات با خبرند و حتما می دانند که اقای مزاری، ابراهیمی نماینده رهبر ایران را از غرب کابل راند در حالیکه اقای ربانی او را سخت عزیز می داشت. زمانی که اقای مزاری به شهادت رسید در ایران حتی برای مهاجرین اجازه برپایی مجلس تجلیل و ترحیم داده نشد در حالیکه تلویزیون ایران اهنگ سرزمین من داود سرخوش را با پس زمینه های تصویری از احمد شاه مسعود نشر بصورت مکرر و دوامدار می نمود تا انجا که جماعت عامه ایرانی به این باور شده بودند که مسعود شیعه است و ربانی سید جمال الدین ثانی.

امروز که همه جغرافیای سیاست افغانستان دچار دگردیسی ها وقلب و انقلاب های فراوان شده و نوع روابط سیاسی تغیر نموده و حتی تعریف از رابطه سیاسی گروه ها متفاوت گشته، اقای صالح حتما می دانند که گروه های شیعی همانند سایر گروه های سیاسی غیر شیعی هماره بر دفاع و حفظ منافع ملی کشور شان تا کید نموده اند. آیا رابطه گروه های عمده سیاسی شیعه با ایران بسیار کمرنگ تر و سطحی تر از رابطه ای بوده که جمعیت و شورای نظاربا ایران داشته؟ در سطح شخصیت ها اگر مقایسه نمائیم ایا اقای صالح می تواند ثابت کند که رابطه اقای خلیلی با ایران بهتر از رابطه رئیس جمهور کرزی و مارشال فهیم با ایران بوده؟ ویا ایشان می توانند ادعا کنند که در میان جریان های اصلی خارج از حکومت، رابطه اقای محقق با ایران صمیمانه تر و عمیق تر از رابطه داکتر عبدالله و خود اقای صالح و سایرین بوده؟

اما اگر بیرون از جریان های اصلی سیاسی چه در میان شیعیان و چه در میان سنی ها نظر کنیم، البته همه از جهاتی اسیب پذیر بوده اند و حلقات طرفدار ایران در میان همه جریان های سیاسی فرعی وجود داشته و دارد همچنانیکه طرفداران و پراکسی های پاکستان و ترکیه و سایر کشور ها، اما نمی توان انرا به تمام یک قوم یا طرفداران یک مذهب تعمیم داد.

همانطوری که مولوی مختار مفلح و مولوی قیام الدین کشاف وده ها نام دیگر که لازم به تذکر در این یاداشت کوتاه نیست، نقش پراکسی های مذهبی ایران را بازی می کند، تعدادی در میان علمای شیعه هم هستند که همان نقش را به همان میزان بازی می کنند و این نه امر جدیدی است تا به حساب کشفیات اطلاعاتی اقای صالح گذاشته شود و نه در حد شایعه توزیع اسلحه ایرانی در میان طالبان جدی. برای ایران مهم نیست که کسی شیعه باشد یا سنی انچه مهم است کار امدی افراد برای استفاده سیاسیاست ولو برای مدت کوتاه. حتی اگر مثل مولوی مختار مفلح هیچ قرابت فکری با حاکمان ایران نداشته باشد و فقط بخاطر انتقاد تندش از غرب این حمایت را حاصل نماید.

از سیاستمداران نسل جوان بخصوص اقای صالح که سالها در گنجینه اسرار دولت خفته اند و بسیار اموخته اند انتظار بر این است که با ادبیات قوم گرایانه به گرایش های قوم گرایانه یا مذهبی دامن نزنند و بجای استفاده از ادرس های بزرگ اگر اطلاع دارند نام افرادی را ببرند که نوکر منافع بیگانه اند. "گروه های شیعی" که در نوشته ایشان امده به افراد و اشخاص اطلاق نمی شود و خود ایشان حتما می داند که در میان شیعیان چند گروه سیاسی است و اگر گروهای سیاسی بگوئیم کاری را به همه تعمیم داده ایم.

به علاوه اگر شعار را کنار بگذاریم و به واقعیت های جامعه نگاه کنیم و قضاوت های قومی مان در غلاف انصاف کنیم می بینیم که در طی سالهای پس از 2001 هزاره ها و شیعیان افغانستان بیشترین حمایت را از دولت و نظم جدید سیاسی و تحکیم ثبات در کشور نموده اند. به رغم همه بی عنایتی ها و بی مهری های دولت و محرومیت بی پایان شان نه تروریست پرورده اند و نه تروریست را پناه داده اند و نه مانند 18 جوزای سال 1384 کابل را به اغتشاش کشانده اند و نه هم سر به طغیان گذاشته اند. حالا اگر مزد حمایت بی دریغ مردم هزاره و شیعه از دولت ادامه بی مهری و بی توجهی بوده، حد اقل افراد دارای بصیرت سیاسی مثل اقای صالح انتظار این بوده و هست که تازیانه جفا بیرون نکنند و "بخاطر یک شوم همه شهرروم" را به اتش نکشند و عقلانیت و مدارا و واقع نگری پیشه کنند و اگر نان نمی دهند دود به چشمان منتظر محرومین نکنند. افغانستان برای رسیدن به ثبات راه درازو در عین حال دشواری پیش رو دارد و این راه طی نمی شود مگر با همسویی و همگرایی ملی و واقعیت گرایی و رعایت انصاف در حق همدیگر. انچه نوشتم اشارت های مختصر و کوتاه بود و لازم ندیدم و نمی بینم در این یاد داشت خلاصه فیس بوکی جزئیات امور را بنویسم چون بر این باورم که مردم افغانستان و نیز خود اقای صالح همه انها را می دانند و تنها چیزی که کم داریم واقع گرایی و جوی انصاف است. و السلام علی من التبع الهدی."

 

حسین حسرت، پژوهشگر و فعال حقوق بشر در فیس بوک خود این گونه نوشت:

"امرالله صالح در مطلب که برای سایت پشتوی بی بی سی نوشته؛ خواسته هم دینامیزم مذهب را وارد منازعه افغانستان کند و هم به قوم هراسی ( امشخصا هزاره هراسی ) دامن بزند. این نوشته ظاهرا از تکتیک‌های شبه امنیتی عجیبی بهره برده؛ هم تلاش کرده بر سیاق پاکستان ستیزی این‌بار سیاست‌های مداخله جویانه ایران را نشانه گیرد ( البته چهره‌ی "دلسوز ملی" خود را در آن حسابی جا زده است ) وهم ابزارهای اجرایی این سیاست‌ها را برای مخاطبان پشتو زبان نشان بدهد. جان حرف اینجاست که آقای صالح بجای نشان دادن موتلفان و مجریان اصلی و منطقه ای سیاست رژیم ایران، ظاهرا ذهن مخاطبان خود را منحرف و به موضوع مذهب و در نهایت به هزاره‌هراسی چسپیده است. اگر چنین نبود آقای صالح حتما به کمک‌های مالی، سیاسی، آموزشی، تدارکاتی و مشورتی که به جمعیت اسلامی، شورای نظار و هم اکنون به طالبان صورت می‌گیرد، اشاره می‌کرد. آقای صالح خواسته هراس یاد شده را هم به جامعه جهانی و آمریکا وهم برای بویژه پشتون‌ها و ازبک‌های افغانستان منتقل کند."

 

گردآورنده: جمهوری سکوت

 

 

صفحه نخست  

سفارت و کنسول  

اطـلاعــیه  

سـیاسـت

مـقـالات  

عـلمی و فـرهـنگی  

عکس و ويديـو  

خـدمات تـلـفـن ارزان  

پیام های تـجاری شـما  

آرشـیو مـطالب  

ارسال مـطالب  

تـذکـر استفاده از سـايت  

در باره مـا  

ارتـباط با مـا  

پيــوند هـا